همه هستیم
دیشب به پشت پرده زینب زار می زد از فرط غم سر بر درو دیوار می زد ......................................................... دیشب قرارش همعنان درد می شد رخساره ی با خون خزابش زرد می شد ................................................ دیشب علی در عرش اعلی سیر می کرد آهنگ رفتن از دیار غیر می کرد ..................................................... دیشب سحر را باب محنت باز گردید سوزو گداز مرغ شب آغاز گردید
دیشب فضا بوی گل مهتاب می داد گویی که سقایی به ساقی آب می داد
دیشب حسن بر هم کف افسوس می زد بر صورت خونین بابا بوس می زد
دیشب فضا را غرق سوزو ساز می کرد گه دیده را می بست و گاهی باز می کرد
دیشب درون سفره ی شب زنده داران غم بود و ماتم بودو رنج و دردو حرمان
| قالب رایگان وبلاگ پیچک دات نت |
سلام خوبی؟ به موقع اومدی نظرو که یادت نمیره یعنی نباید یادت بره وگرنه ............ تازه نظرم میزاری انتقاداتت زننده نباشه هااااااااااااااااااا دیگه هیچی ولی من به شخصه به روح پر فتوح هر کی که نظر نزاره درودی میفرستم که اون سرش ناپیدا اونیم که نظر نمیزاره به عمش هم فکر کنه دیگه خود دانی
گالری عکس
دریافت همین آهنگ
بازدید دیروز: 3
کل بازدیدها: 127085