کد های زیبا سازی

سفارش تبلیغ
صبا ویژن


همه هستیم

 

!
کوک کن ساعتِ خویش

 

اعتباری به خروسِ سحری ، نیست دگر

دیر خوابیده و برخاسـتنـش دشـوار است

کوک کن ساعتِ خویش !

که مـؤذّن ، شبِ پیـش ...

دسته گل داده به آب . . .

 و در آغوش سحر رفته به خواب

کوک کن ساعتِ خویش !

شاطری نیست در این شهرِ بزرگ

که سحر برخیزد

شاطران با مددِ آهن و جوشِ شیرین

 دیر برمی خیزند

کوک کن ساعتِ خویش !

که سحر گاه کسی 

 بقچه در زیر بغل ،

 راهیِ حمّامی نیست

که تو از لِخ لِخِ دمپایی و

تک سرفه ی او برخیزی

 کوک کن ساعتِ خویش !

رفتگر مُرده و

این کوچه دگر

 خالی از خِش خِشِ جارویِ شبِ رفتگر است

 کوک کن ساعتِ خویش !

 ماکیان ها همه مستِ خوابند

شهر هم . . .

خوابِ اینترنتیِ عصرِ اتم می بیند

 کوک کن ساعتِ خویش !

 که در این شهر ، دگر مستی نیست

که تو وقتِ سحر ،

آنگاه که از میکده برمی گردد

 از صدای سخن و

 زمزمه ی زیرِ لبش برخیزی

 کوک کن ساعتِ خویش !

اعتباری به خروسِ سحری نیست دگر ،

 و در این شهر

 سحرخیزی نیست .

مرتضی کیوان هاشمی


نوشته شده در یادداشت ثابت - پنج شنبه 91/12/25| ساعت 7:35 عصر| توسط عاطفه| نظرات ( ) |


قالب رایگان وبلاگ پیچک دات نت