پيامهاي ارسالي
+
لقمه ي بزرگتر از دهانت بودم!
همين بود که مرا خرد ميکردي تا اندازه شوم …
حرف امروز من
94/9/9
+
اين روزها انگار آدمها به دست هم پير ميشوند
نه به پاي هم!
•
«خنده بازار»
94/9/9
+
گاهي دور از چشم ابرها هم ميتوان عاشق شد ، ميتوان بغض کرد ، ميتوان باريد
گاهي دور از چشم مدادرنگي ها هم ميتوان نقاش شد ، ميتوان آسمان داشت ، ميتوان آبي شد
اما گاهي دور از چشم گذشته نميتوان امروز را پشت هيچ فردايي پنهان کرد
«خنده بازار»
94/9/9
+
خدايا پشت حصار خطاهايم بنويس"جواني
رضا صفري
94/9/8
خدايا پشت حصار خطاهايم بنويس ناداني... واژه جواني درست نيست چرا كه همه ما جوانهايي را مي شناسيم كه بار چندين انسان با تجربه را به دوش كشيده اند و پخته شده اند و برعكس پيراني را ديده ايم كه باخته اند....
+
خدااااايا.. هيچي نميگم ولي دمت گرم ک انقد راحت همه ي خاسته هامو پس زدي... ولي بازم مرسي ک مامانم هست... ماماني عاشقتم... عليخاني راست ميگفت... مامانا ي ايراني رو هيچجا نميشه پيدا کرد.
رضا صفري
94/9/8
+
ما همينيم که هستيم
شاخ نيستيم چون گاو نيستيم
خاص نيستيم چون عقده نداريم
بالا نيستيم چون پرچم نيستيم
فقط يه آدميم، چيزي که خيليا نيستن
والاااااااااااا
قندون
94/8/30
+
هر کس را به انداره اي در دلت داغ کن
که لازم است انگور را هم که زياد بجوشاني نجس ميشود
ترسم بي کس بميرم
94/5/16