کد های زیبا سازی

سفارش تبلیغ
صبا ویژن


همه هستیم

من کیم ؟ آن شکسته ، رفته ز یاد
تک درختی که برگ و بارش نیست
 
پای در گل ، اسیر طوفانها
آن خزانی که نو بهارش نیست


ورقی پاره از کتاب زمان
قصه ای ناتمام و تلخ آغاز
اشک سردی چکیده بر سر خاک
نغمه هایی شکسته دردل ساز

تو که بودی ؟ همه بهار ، بهار
در نگاهت شراب هستی سوز
از کجا آمدی ؟ که چشم تو شد
در شب قلب من ، طلیعه ی روز

در رگت خون زندگی جاری
تنت از شوق و آرزو لبریز
تو طلوع و من آن غروب سیاه
تو سراپا شکوفه ، من پاییز

راستی را شنیده بودی هیچ
شوره زاری که گل در آن روید ؟
یا زشبهای تیره ، آخر ماه
دلی افسرده ، روشنی جوید ؟

تو که بودی ؟ که شوره زاره دلم
با تو سرشار برف و باران شد
کاسه خشک چشمهایم باز
تازه شد ، رشک چشمه ساران شد

سبز گشتم ، زنو جوانه زدم
با تو گل کردم و بهار شدم
هر رگم جوی خون هستی شد
پُر شدم ، پُر ز اتنظار شدم

وای بر من ، چرا ندانستم
به وفای گل اعتباری نیست
شاخه ای را نچیده میبینم
در کفم غیر نیش خاری نیست

راستی را چنان نسیم سحر
تو گذشتی چه ساده زانچه که بود
من بجا مانده یکه و تنها
میگریزم دگر ز بود و نبود

بی من آری تو خفته ای آرام
گر چه من لحظه ای نیاسودم
چکنم رسم عاشقی اینست
چشم من کور ، عاشقت بودم

بعد از این میگریزم از هستی
به جهان نیز دل نمیبندم
ای همه شادمانیم از تو
بی تو هر گز دگر نمیخندم

آه اینک تو ای رطیل سیاه
وقت رفتن کنار خانه بمان
تا ببینی چگونه میمیرم
لحظه ای هم به این بهانه بمان

صبر کن ، صبر کن ز باغ دلم
گل شادی بچین و بعد برو
ایکه زهر تو سوخت جانم را
مُردنم را ببین و بعد برو

 


نوشته شده در یادداشت ثابت - شنبه 91/8/7| ساعت 7:12 عصر| توسط عاطفه| نظرات ( ) |


قالب رایگان وبلاگ پیچک دات نت