کد های زیبا سازی

سفارش تبلیغ
صبا ویژن


همه هستیم

گریه کردم گریه هم این بار آرامم نکرد
هرچه کردم ـ هر چه ـ آه انگار آرامم نکرد

روستا از چشمِ من افتاد، دیگر مثلِ قبل
گرمی آغوش شالیزار آرامم نکرد

بی‌تو خشکیدند پاهایم کسی راهم نبرد
دردِ دل با سایه‌ی دیوار آرامم نکرد

خواستم دیگر فراموشت کنم اما نشد
خواستم اما نشد، این کار آرامم نکرد

سوختم آن‌گونه در تب، آه از مادر بپرس
دستمالِ تب‌بُر نم‌دار آرامم نکرد

ذوق شعرم را کجا بردی؟ که بعد از رفتنت
عشق و شعر و دفتر و خودکار آرامم نکرد

زنده یاد نجمه زارع

گریه

 


نوشته شده در یادداشت ثابت - دوشنبه 91/8/16| ساعت 4:10 عصر| توسط عاطفه| نظرات ( ) |


قالب رایگان وبلاگ پیچک دات نت