کد های زیبا سازی

سفارش تبلیغ
صبا ویژن


همه هستیم

دو قطره آب ریخت رو مانیتور

اومدم با دستمال کاغذی پاک کنم دیدم قهوه ایه

تعجب کردم ، نگو گــــِـــل درست شده بود !

اینقد بدم میاد از این آدمای جَو گیرِ ضایع …

از اون روزی که رفته دانشگا ! یکی در میون انگلیسی میاد وسط حرفاش !

آخه الدنگ عین آدم حرف بزن خوب

تو که نمیتونی 2 تا جمله کامل انگلیسی حرف بزنی

حداقل زبون مادریتو خراب نکن

موقع خواب : بابام : گوشیرو کجا گذاشتی؟

مامانم : بالا سرت ! بابام : چرا بالا سر خودت نذاشتی؟

مامانم : چونکه سرطانزاست ….. !

یعنی عشق میچکه ها !

دیروز رفتم بقالی سر کوچمون یه دختر و پسر دوقلو خوشگل کوچولو تو بقالی بودن

بعدش من لپای دختررو کشیدم گفتم اسمت چیه ؟

پسره عصبی شد گفت زهرا اسمتو بهش نگو

اون تفریحاتی که تو فرجه ی امتحان ها به ذهنم میرسه

تو تابستون به ذهنم نمیرسه! یه همچین وضعیتی داریم الان !!

نظرررررررررررررررررررررررت کو پس؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

دهععععععععععععععععععع

ناخوانا ترین نوشته روی بسته بندی مواد غذایی ایـرانی

تاریخ انـقـضاء و قیمتـشه !

.


نوشته شده در یادداشت ثابت - چهارشنبه 92/3/2| ساعت 5:30 عصر| توسط عاطفه| نظرات ( ) |

سیرم از زندگی و از همه کس دلگیرم

آخر از این همه دلگیری و غم می میرم

پرم از رنج و شکستن، ‌دل خوش سیری چند ؟

دیگر از آمد و رفت نفسم هم سیرم

هر که آمد، دل تنهای مرا زخمی کرد

بی سبب نیست که روی از همه کس می گیرم

تلخی زخم زبان و غم بی مهری ها

اینچنین کرده در آیینة هستی پیرم

بس که تنهایم و بی همنفس و بی همراه

روزگاریست که چون سایة بی تصویرم

دلم آنقدر گرفته است، خدا می داند

دیگر از دست دلم هم به خدا دلگیرم!

نوشته شده در یادداشت ثابت - چهارشنبه 92/3/2| ساعت 5:23 عصر| توسط عاطفه| نظرات ( ) |

 

و مرا


آنقدر آزردی ..


که خودم کوچ کنم از شهرت ..


بکنم دل ز دل چون سنگت ..


تو خیالت راحت ..


می روم از قلبت ..


میشوم دورترین خاطره در شب هایت


تو به من می خندی ..


و به خود می گویی:


باز می آید و می سوزد از این عشق


ولی ..


بر نمی گردم نه!


می روم آنجایی


که دلی بهر دلی تب دارد ..


عشق زیباست و حرمت دارد ..


تو بمان ..


دلت ارزانی هر کس که دلش مثل دلت


سرد و بی روح شده است ..


سخت بیمار شده است ..


تو بمان در شهرت

 


نوشته شده در یادداشت ثابت - چهارشنبه 92/3/2| ساعت 5:21 عصر| توسط عاطفه| نظرات ( ) |

به صـــدایت که معتاد شُـــدم

رفتـے

حــآلا هر روز

خــآطره تـــــزریق مےکُنـــم .

نوشته شده در یادداشت ثابت - دوشنبه 92/2/24| ساعت 10:21 صبح| توسط عاطفه| نظرات ( ) |

به سلامتی‌ اون بچه‌ای که شیمی‌ درمانی کرده همه ی موهاش ریخته به باباش میگه بابا من الان شدم مثل رونالدو یا روبرتو کارلوس؟ باباش میگه قربونت برم از همه اونا تو خوش تیپ تری . . .


نوشته شده در یادداشت ثابت - پنج شنبه 92/2/20| ساعت 5:8 عصر| توسط عاطفه| نظرات ( ) |

آخرین برگ سفرنامه ی باران این است که زمین چرکین است..


نوشته شده در یادداشت ثابت - پنج شنبه 92/2/20| ساعت 5:4 عصر| توسط عاطفه| نظرات ( ) |

مراقب سر جلسه امتحان اومد گفت کارت ورود به جلسه ؟ گفتم اصن به قیافه من میخوره درسخون باشم جای کسی‌ بیام امتحان بدم ؟ گفت خداییش نه و ول کرد رفت !


نوشته شده در یادداشت ثابت - پنج شنبه 92/2/20| ساعت 5:3 عصر| توسط عاطفه| نظرات ( ) |

زنگ زدم پشتیبانی میگم: چرا سرعت اینترنتم کم شده؟ میگه: چون کندی سرعت دارین! گفتم اجرت با سید الشهدا خیالم راحت شد، یه خانواده از نگرانی در اوردی ! پس دلیلش اینه! البته خودمم شک کرده بودم!


نوشته شده در یادداشت ثابت - پنج شنبه 92/2/20| ساعت 5:1 عصر| توسط عاطفه| نظرات ( ) |

عزیزم من به جز تو تا حالا با هیشکی نبودم" این از اون جمله های هست که آدم نمیدونه بعد از شنیدنش باید احساسِ "خاص " بودن بکنه، یا "خر" بودن !!


نوشته شده در یادداشت ثابت - پنج شنبه 92/2/13| ساعت 1:1 عصر| توسط عاطفه| نظرات ( ) |

پسره متولد آخرین ساعات 30 اسفند سال 69 هست استاتوس زده من نمیدونم این دهه هفتادیا چرا اینقدر لوسن :| :\ :| آدمو سگ بگیره جو نگیره.......والله به خدا


نوشته شده در یادداشت ثابت - پنج شنبه 92/2/13| ساعت 1:1 عصر| توسط عاطفه| نظرات ( ) |

<      1   2   3   4   5   >>   >

قالب رایگان وبلاگ پیچک دات نت