کد های زیبا سازی

سفارش تبلیغ
صبا ویژن


همه هستیم

خیلی سخته چیزی رو که تا دیشب بود یادگاری
صبح بلند شی و ببینی که دیگه دوسش نداری
خیلی سخته که نباشه هیچ جایی برای آشتی
بی وفا شه اون کسی که جونتو واسش گذاشتی
خیلی سخته تو زمستون غم بشینه روی برفا
می سوزونه گاهی قلب و زهر تلخ بعضی حرفا
خیلی سخته اون کسی که اومد و کردت دیوونه
هوساش وقتی تموم شد بگه پیشت نمی مونه
خیلی سخته اگر عمر جادوی شعرت تموم شه
نکنه چیزی که ریختی پای عشق اون حروم شه
خیلی سخته اون که می گفت واسه چشات می میره
بره و دیگه سراغی از تو ونگات نگیره
خیلی سخته تا یه روزی حرفهای اون باورت شه
نکنه یه روز ندامت راه تلخ آخرت شه


نوشته شده در یادداشت ثابت - شنبه 92/4/2| ساعت 9:36 عصر| توسط عاطفه| نظرات ( ) |

چند وقته پیش اینو تو قسمت نظرا توبلاگم گذاشته بودن امیدوارم خوب بشه ...شمام دعا کنین ....خدا نگهدار همگی

 

اسمش علی و2 سالشه

طفلی چشم چپش نابینا شده…

به خاطر تومور چشمی بدخیم دکترا گفتن باید

آب زیر چشمشو بکشیم والّا میزنه به مغزش

و زبونم لال میکشتش امّا اگه آب زیر چشمشُ بکشن

فاتحه ی صورتش خونده میشه …

عاجزانه ازتون خواهش میکنم

واسه شفای این طفل معصوم دعا کنید…

به قرآن راه دوری نمیره ممنون میشم

اگه “هـــمــــتـــــون”بازنشر کنید تاافراد بیشتری دعا کنن واسش

خداییش دعا کنید بچه ها و بزارید تو وبتون

بعد چند وقت اگه خواستید پاکش کنید

خیلی خودخواهی اگه به خاطر اینکه

به وبلاگامون ربطی نداره یا

غمگینه یا قشنگ نیست نزاریمش

و یه بچه 2 ساله رو از دعاهای بقیه محروم کنید

شاید خدا دعا هامون رو براورده کنه

و زندگی یه ادم متحول بشه

خواهــــــــــــــــــــــــــــش می کنم

ازتون دوستای مهربونم هم دعا کنید هم بزارید.
.
ازهمه تون میخوام ک براش دعا کنید

وامیدوارم ک علی کوچولو هرچه زودتر بهتر شه



منبع وبلاگ جوونک اگه سئوالی دارید
به این وبلاگ مراجعه کنید.


نوشته شده در یادداشت ثابت - شنبه 92/3/26| ساعت 5:51 عصر| توسط عاطفه| نظرات ( ) |

 

اگر دروغ رنگ داشت؛
هر روز شاید ؛ ده ها رنگین کمان در دهان ما نطفه میبست
و بیرنگی کمیاب ترین چیزها بود

اگر شکستن قلب و غرور صدا داشت؛
عاشقان سکوت شب را ویران میکردند

اگر براستی خواستن توانستن بود؛
محال نبود وصال !
و عاشقان که همیشه خواهانند؛
همیشه میتوانستند تنها نباشند

اگر گناه وزن داشت؛
هیچ کس را توان ان نبود که قدمی بردارد ؛
تو از کوله بار سنگین خویش ناله میکردی ...
و من شاید ؛ کمر شکسته ترین بودم

اگر غرور نبود؛
چشمهایمان به جای لبهایمان سخن نمیگفتند ؛
و ما کلام محبت را در میان نگاههای گهگاهمان جستجو نمیکردیم

اگر دیوار نبود؛ نزدیک تر بودیم ؛
با اولین خمیازه به خواب میرفتیم
و هر عادت مکرر را در میان زندان حبس نمیکردیم

اگر خواب حقیقت داشت؛
همیشه خواب بودیم
هیچ رنجی بدون گنج نبود ... ولی گنج ها شاید بدون رنج بودند

اگر همه ثروت داشتند؛
دل ها سکه ها را بیش از خدا نمی پرستیدند
و یکنفر در کنار خیابان خواب گندم نمیدید ؛
تا دیگران از سر جوانمردی ؛
بی ارزش ترین سکه هاشان را نثار او کنند
اما بی گمان صفا و سادگی میمرد ....
اگر همه ثروت داشتند

اگر مرگ نبود؛
همه کافر بودند ؛
و زندگی بی ارزشترین کالا یود
ترس نبود ؛ زیبایی نبود ؛ و خوبی هم شاید اگر عشق نبود؛
به کدامین بهانه میگریستیم ومیخندیدیم؟
کدام لحظه نایاب را اندیشه میکردیم؟
و چگونه عبور روزهای تلخ را تاب میاوردیم؟
آری بی گمان پیش از اینها مرده بودیم ....

اگر عشق نبود
اگر کینه نبود؛
قلبها تمامی حجم خود را در اختیار عشق میگذاشتند

اگر خداوند؛
یک روز آرزوی انسان را برآورده میکرد
من بی گمان دوباره دیدن تو را آرزو میکردم و تو نیز هرگز ندیدن مرا
آنگاه نمیدانم
براستی خداوند کدامیک را می پذیرفت؟

دکتر شریعتی


نوشته شده در یادداشت ثابت - شنبه 92/3/26| ساعت 2:58 عصر| توسط عاطفه| نظرات ( ) |

هیچ وقت ز کوی این دل تنها گذر نکردی

برای دیدن خود من را خبر نکردی

در انتظار نبودی گر تا سحر نخفتی

تنها به خاطر من شب راسحر نکردی

من کوه پر ز دردم از آه تو نترسم

هرگز ندانی با غیظ در من اثر نکردی

هر گاه ز مستی از خود بی خود شدم نگفتی

از روی مستی خود بر من نظر نکردی

از خودم

.......................................

هر گونه کپی برداری بدون اجازه شاعر(خودم)ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد.


نوشته شده در یادداشت ثابت - جمعه 92/3/25| ساعت 10:58 صبح| توسط عاطفه| نظرات ( ) |

دلم تنگ است از دنیا چرایش را نمی دانم
من این شعر غم افزا را شبی صد بار می خوانم
چه می خواهم از این دنیا ، از این دنیای افسونکار
قسم بر پاکی اشکم جوابم را نمی دانم
بهار زندگی را من هزاران بار بوییدم......
کنون با غصه می گویم خداوندا پشیمانم
دلم تنگ است از دنیا چرایش را نمی دانم
ولی یک روز این غم را ز خود آهسته می رانم ...!!!


نوشته شده در یادداشت ثابت - پنج شنبه 92/3/24| ساعت 8:43 عصر| توسط عاطفه| نظرات ( ) |

در انتظارت ،
ثانیه های تاریک فراق را
برسپیدی چشم هایم دوختم
امّا چه بی رحمانه !
تیک تاک ساعت ؛
بر سرم پُتک می کوبید …
قلبم از ضربان ایستاد ؛
وقتی عقربه های ساعت ؛
بر من دهن کجی کردند و
از رفتن نماندند!
و چه زود،
دیر شد آمدنت!

وقتی کسی در کنارت هست ، خوب نگاهش کن :
به تمام جزئیاتش
به لبخند بین حرف هایش
به سبک ادای کلماتش
به شیوه ی راه رفتنش ، نشستنش
به چشم هاش خیره شو
دستهایش را به حافظه ات بسپار
گاهی آدم ها آنقدر سریع میروند که حسرت یک نگاه سرسری را هم به دلت میگذارند …


نوشته شده در یادداشت ثابت - چهارشنبه 92/3/23| ساعت 11:48 صبح| توسط عاطفه| نظرات ( ) |

تو را حس میکنــــــم هر دم!!

که با
چشمان زیبایــــــت
مرا دیوانه ام کــــردی

من از
شــــــــوق
تماشایت

نگــــــــاه
از تو نمی گیرم...

تو
زیباتر
نگاهم میکــــــــنی این بار

ولی
افســـــــوس
...

این
رؤیاست
...تمام آنچه حــــــــــس کردم

تمام
آنچه می دیـــــــدم

تو با من مهــــــــربان
بودی...

و این رؤیا چه
زیبـــــــــا
بود

ولی
افســـــوس
...

که رؤیا بود...!!!


نوشته شده در یادداشت ثابت - چهارشنبه 92/3/16| ساعت 8:0 عصر| توسط عاطفه| نظرات ( ) |

درد یک پنجره را پنجره ها می فهمند
معنی کور شدن را گره ها می فهمند

سخت بالا بروی ، ساده بیایی پایین
قصه تلخ مرا سُرسُره ها می فهمند

یک نگاهت به من آموخت که در حرف زدن
چشم ها بیشتر از حنجره ها می فهمند

آنچه از رفتنت آمد به سرم را فردا
مردم از خواندن این تذکره ها می فهمند

نه نفهمید کسی منزلت شمس مرا
قرن ها بعد در آن کنگره ها می فهمند

تو شبای بی پناهی

خاطرت میشه پناهم

زیر سایه غریبی

من فقط یه اشک و آهم

توی تنهایی شبهام

یاد تو امید موندن

تو فرار از شبه مرگ

تنها راهه از تو خوندن . . .


نوشته شده در یادداشت ثابت - چهارشنبه 92/3/16| ساعت 7:49 عصر| توسط عاطفه| نظرات ( ) |

تمام دنیــا هم که بگویند

تو مال من نیستی

بــــاز هم این دل زبان نفهــــــم

بهانه ات را میگیــرد !!!


نوشته شده در یادداشت ثابت - چهارشنبه 92/3/16| ساعت 7:45 عصر| توسط عاطفه| نظرات ( ) |

لعنت به بعضی آهنگا
به بعضی خیابونا
به بعضی حرفا
لعنتیا آدم رو میبرن به روزایی
که
واسه
از بین بردنش
تو ذهنت
ویرون
شدی
سوختی
و از نو
ساختی
میبره به
روزای دور
خیلی دور . . .


نوشته شده در یادداشت ثابت - چهارشنبه 92/3/16| ساعت 7:43 عصر| توسط عاطفه| نظرات ( ) |

<      1   2   3   4   5   >>   >

قالب رایگان وبلاگ پیچک دات نت